لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
نه جامه ای،نه پلاکی، نه عطر خاطره ای |
نه ره به سوی تو دارد نگاه پنجره ای |
نه واژه ای، نه کلامی، نه بانگ آوازی |
نه بغض می شکند در تو تار حنجره ای |
سکوت، غرق سکوتی شهید گمنامم! |
ندارد آن دل پرخون سر مناظره ای |
توکیستی گل پرپر که در عبور از خاک؟ |
میان حلقه ی فوج ملک محاصره ای |
نمی شناسمت اما چه می درخشی تو |
که آفتابی و من اشتیاق شاپره ای |
تو آن قدر به خدای امید نزدیکی |
که دست سبز گشایش برای هر گره ای |
دریغ و درد که آغوش شهر کوچک بود |
برای چون تو بزرگی، شهاب گستره ای |
پروانه نجاتی
تاریخ : جمعه 90/12/12 | 10:54 صبح | نویسنده : علی | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید